زير پر قنداقه اش دنيا امان دارد
هر کس گرفت آن را سري در آسمان دارد
با دست هاي کوچکش مشکل گشاي ماست
باب الحوائج دست هايي مهربان دارد
در مشت هايش شعله هيهات من ذله
پشت پدر گرمست تا وقتي که جان دارد
اين خانواده شيرخوارش هم خود شير است
که جرات پيکار با تيروکمان دارد
آري بهار آغوش امن غنچه بود اما
در آستينش حرمله دست خزان دارد
او تشنه شهد شهادت بود و وصل تير
چه خوب ثابت کرد از سقا نشان دارد
فاطمه معصومي
درباره این سایت