در شان و رتبه او سري تا آسمان دارد
هر چند با سن کمش قدي کمان دارد
ديگر نزن که در بيابان گم نخواهد شد
بر جاي جاي جسم خود رد و نشان دارد
قدش خميده ناي رفتن در قدم ها نيست
زيرا شکسته هر چه در تن استخوان دارد
پاي پر از تاول امانش را بريده آه
از کوچه هاي شام بغضي بي امان دارد
سر را بغل کرده شبيه سرپناهي امن
جاي پدر امن است تا وقتي که جان دارد
رنگ دو گونه زرد و صورت سرخ و تن نيلي
قدر سه سال عمر خود فصل خزان دارد
فاطمه معصومي
درباره این سایت